عاشق اون بالا سری
هوا چقدر خوب و دو نفره ست ...
من هستم و خدا ...
و در جاده ی زندگی ، صورتم مهمان نسیمی که معطر شده از امید ...
به خودم میگم : هیچ چیز ارزش این رو نداره
که دستم رو از دستان مهربون خدا بکشم بیرون
و بگذارم تو دست غیر خدا ... راستی
اونکه دستان مهربان خدا رو به غیر او فروخت
غیر از افسوس چه چیزی رو بدست آورد ؟؟؟؟؟،
خدایا شکرت که هستی،،،،
نظرات شما عزیزان: